...
خیلی وقت است قلمم خشکیده است گویا به احساسم مرتبط است یا شاید دیگر مخاطب خاصی برای نوشته هایم نمی یابم.
کلمات از من گریزانند و خودشان را در فرهنگ لغات افکارم گم میکنند. به وقت نیاز با من غایم موشک بازی میکنند.
دنبال واژه هایی میگردم که انگشت نوازششان روی احساس فعال می شود اما به من پشت کرده اند و روی نا مفهومشان را به من نشان میدهند
اما ذهنم آماده نوشتن و شکار کلمات است بی آنکه خسته شود هر چند که با احساسم هم صدا نیست، احساسم در گوشه ای خلوت گزیده است، با من قهر است
من احساسم را دوست ندارم
یک نظر برای این مطلب وارد شده . جهت دیدن نظر ، وارد سامانه شوید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)