دیروز که داشتم از حوزه می رفتم خونه، دوتا دختر کوچلوی هشت یا نه ساله دیدیم که منتظربودن که از خیابان رد شن.
به چند قدمیشان که رسیدم، بهشان لبخند زدم و وقتی که نزدیک شدم به دوتاشون سلام کردم.
دوتاشون با لبخند جوابما دادن و با نگاهشون تا چند قدمی مرا بدرقه کردند
و همچنان که نگاه میکردن، لبخندشون احساس خوبی بهم می داد.
تمام عصر آن روز اون احساس خوب با من بود و بهم نشاط خاصی میداد.
شب وقتی خواب چشمانم را نوازش میکرد با خودم روز را مرور میکردم.
یاد لبخند اون دو بچه، لبخند بر لبم می نشاند. با همون احساس خوب خوابم برد.
با آنکه هر روز یه عالمه سلام میکنم و یه عالمه جواب سلام می شنوم
اما تا به حال مزه ی سلام و لبخند این دو معصوم را نداشت
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن.
سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است.
ای عاشقان اباعبدالله، بایستی شهادت را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم.
وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر.
مهدی باکری.
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
خداوندا: نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گم شده ام هم خودم و هم تو را آزار می دهم …
هر چه تلاش کردم نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی …
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن …
امین یارب العالمین
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
یـــگـــانـــه دخــتـــرِ مــوسی بـگــیــر دست مرا
شـــــفــیـــعِ جـــنـّـــتِ کــبـــری بگیر دست مرا
تـــــو آن هــمــیــشه کَرَم، من همیشه نوکر تو
مــــرا بـــزرگ نـــوشــتــــه اســـــت ذره پرور تو
کــنــیـــز بــــود اگـــر مــــادرت، کــنــیـــزِ تو بود
هــــزار حــضـــرت مــریـــم کــنــیـــزِ مـــــادر تو
تـــو آنــقــدر عــظــمــت داشــتـــی کـه از مادر
فـــقـــط امـــام رضــــا مــــیشـــود بـــــرادر تو
و از مــیـــان پـــســـرهــــای مـــوســــی جعفر
فــقــط امـــــام رضــا بــــود ســـــایــهی سر تو
خـــدا کـنــد که نـــگــیــرد به چــوبِ نـاقه سرت
خــــدا کــنــد کــــه نــگـیــرد به سنگ معجر تو
خـــــدا کــنــد کــه ایـــنــجــا پــرت به در نخورد
شــبــیــه مـــادرِ زیـنــب، ســرت بـــه در نخورد
(علی اکبر لطیفیان)
There are 3 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...
1-خيلي سخت است که بگوييم امام چه شخصيتي داشت اما او شخصيتي والا داشت واحساس ميکردم که نوري او را احاطه کرده وهر جا که او قدم مي گذاشت آن هلال هم به دنبال او مي رفت. (به نقل از حسن حماده)
2-امام خميني با شخصيتي فقيه وسياسي شناخته شد و دنيا،نياز به وقت داشت تادرک کند که اين عالم دين ،فرمانروايي ايران است وايران را يک نظام ديني اداره خواهد کرد نظامي که تاکنون نظيرش را نديده بود.
(به نقل از روحاني)
3-زندگي خصوصي امام خميني از دور بين هادور ماند ظاهرا اين خواسته او تا لحظه وفاتش بود،حتي افراد خانواده اش هم تا زماني که امام زنده بود از آمدن به جلوي دوربين ومصاحبه کردن پرهيز مي کردند. (به نقل از غلامعلي رجايي)
4-ويژگي برجسته امامانس با قرآن بودنشان بود،شايد تعجب آور باشد که امام روزي 7بار قرآن مي خواند وروزي 3 جزء قرآن را تلاوت مي کردند. (به نقل از سيد حسن خميني)
5-امام بسيار شوخ طبع بودند شايد اين را کسي به چشم نديده باشداما با فرزندانش شوخ طبعي مي کردند وبابچه ها بسيار مهربان بودند وبا بچه ها با زبان خودشان حرف مي زدند وبازي ميکردند.
6-زماني که ما وارد منزل مي شديم امام به دخترشان عرض مي کردند که زهرا جان،من به مادر شما مديون هستم وزماني که بچه ها پيش ايشان مي رفتند از آنها مي خواستتند که اول به مادرشان سري بزنند اگر به او سري نزدند هيچ مشکلي نبود. (به نقل از مصطفوي)
7-نظم امام به صورت ثانيه اي بود،يعني اگر امام ساعت 1 ظهر براي ناهار مي آمدند اگر اين ساعت 1ربع مي گذشت خانواده مي دانستند که براي امام مشکلي پيش آمده بود و وقتي به دنبالشان مي رفتند مي ديدند که با يک مراجعي به بحث مشغول هستند.اگر براي امام مي خواستند چاي بياورند از امام سئوال مي کردند که آيا چاي بياوريم وامام جواب مي دادندکه: هنوز چند ثانيه اي به خوردن چاي مانده است. (به نقل از رجائي)
8-امام در وقت نماز شب بسيار گريه مي کردند وشدت گريه ايشان طوري بود که دستمال کاغذي براي پاک کردن اشکهاي ايشان کافي نبود وبايد حوله اي کنار دست ايشان مي گذاشتند واين طبيعتاخانواده رامتاثر ميکرد.
(به نقل از حسن خميني)
نوشته: منا قطره ، اعظم پايا ،محبوبه مفيدي
There are 2 comments on this post but you must be logged in to see the comments. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)
فرم در حال بارگذاری ...