عنوان جامانده گرفتیم
تمام شد عنوان جامانده گرفتم، خیی از جوانهای ایلامی عنوان جامانده گرفتند.الان که دارم مینویسم پر از بغض تو فریادم،بغضی که وسعتش به اندازه ی تمام اندوه جا گرفته در قلب تک تک جوانای این جاست
دنبال مقصر میگرم برای نرفتن خودم، برای نرفتم این همه….
دیشب هزاران ایلامی نرفته به کربلا، مسافر نشده، قلب شکسته ،از مرز برگردانده شدند، تجمع کرده بودند به این امید که راهشان بدهند و ندادند
امسال مثل پارسال نبود، پارسال راه دادند و شهر خالی شد از جوان، پیر….
اما امسال…
دنبال مقصر می گردم
می گویند خوب ویزا و پاسپورت می گرفتی و می گرفتند، راست میگویند باید میگرفتم و می گرفتند
پولداریم، مردم ایلام همه پولدارند از دم …آنقدر پولدارند که نیاز نیست قلکهایشان را بشکنند، نیاز نیست که از ضروریاتشان بزنند؛ آخر جوان تحصیل کرده بیکار ندارد ، آخر جوانش آواره شهرهای دیگری پی کارگری نیست، جوان خسته ندارد!!!!!
امسال جوان کربلایی کم داشتیم، فقط آنهایی رفتند که پول قلکهایشان به مقدار پاسپورت و ویزا بود، آنهاییم که مقدارش نرسید بی نصیب نشد، کتک خورده از مرز مهران برگشتند …
پر از بغض تو فریادم
دنبال مقصر می گردم
میگویند خدمت به زائرا عین خدمت به امام حسین ع است، این را هم راست می گویند. اما یادشان رفته کرد ایلامی به مهمان نوازی مشهور است، شرم دارد با چایی خالی از زوار حسین ع میزبانی کند. با شرمش چه کند ….
خیلیا از راههای خیلی دور آمدن و از شهر ما گذشتن و کربلایی شدند و ما چند قدمی کربلا، عنوان جا مانده گرفتیم.کسی هم نپرسید چرا…